بانک های مرکزی چاره ای ندارند که اگر می خواهند پول فیات را جمع کنند تا کل سیستم را از بین ببرد ، پایین آمدن نرخ بهره را پایین بیاورند. مردم به دلایل مختلف - برنامه های صنعتی ، جواهرات ، سرمایه گذاری ها و بله ، حتی برای اهداف پولی می خواهند و به طلا می خواهند و به آن نیاز دارند.
به همان اندازه که ممکن است این فلز گرانبها قابل انعطاف باشد ، نکته اصلی این است که طلا واقعاً پول است. در واقع ، این وسیله نهایی پرداخت است.
آلن گرینسپان ، رئیس سابق فدرال رزرو ، وقتی در سال 2014 گفت: "طلا یک ارز است. این هنوز هم ، با تمام شواهد ، ارز برتر است. هیچ ارز فیات ، از جمله دلار ، نمی تواند با آن مطابقت داشته باشد. "
تاریخ این امر را از بین می برد. پول در طول قرن ها به بسیاری از وسایل نقلیه تبدیل شده است ، اما فلزات گرانبها همیشه قالب ترجیحی و به ویژه طلا و نقره بوده اند.
و به دلایل بسیار خوبی: یک واسطه مبادله باید خاصیت بدنی خاصی داشته باشد. این باید کمیاب ، همگن ، بادوام ، قابلمه ، قابل حمل باشد و ذاتاً با ارزش باشد. به همین دلیل ما هنوز می گوییم که چیزی بسیار ارزشمند ارزش وزن آن را در طلا دارد.
عفو کنید ، اما طلا و نقره متناسب با این لایحه است. ارزش بالای آنها برای هر واحد وزن غیرقابل انکار است و از همه جنبه های دیگر بسیار پولی هستند. جای تعجب نیست که آنها انتخاب پول بازیکنان بازار بوده اند.
شماره 2: طلا به دلایل اقتصادی جایگزین پول فیات شد.
ممکن است بپرسید ، آیا پول فیات پس از آن چیست؟خوب ، دلار آمریکا ، یورو ، Renminbi چینی ، ین ژاپنی و فرانک سوئیس همه پول های فیات هستند.
پول فیات به سادگی کاغذی است که با حکم دولت مناقصه قانونی شده است. تمام پول های فیات سه چیز مشترک دارند:
برای یک ، دولت (یا نماینده آن ، بانک مرکزی) انحصار تولید خود را دارد.
از طرف دیگر ، از طریق گسترش اعتبار بانکی تولید می شود. به عبارت دیگر ، به معنای واقعی کلمه از هوای نازک ایجاد شده است.
و سرانجام ، هیچ مقدار استفاده ذاتی ندارد. پول فیات فقط کاغذ و بیت ها و بایت های نامشهود است که می تواند در هر زمان تولید شود و به هر مبلغی که از نظر سیاسی مصلحت تلقی می شود.
دولت ها می خواهند کنترل کاملی بر مقدار پول اعمال کنند تا بتوانند قدرت خرید آن را متناسب با اهداف سیاسی خود دستکاری کنند.
طلا در راه چنین ماشین آلات ایستاده است ، بنابراین باید برود.
لودویگ فون میزس ، اقتصاددان اتریش حرفهای جالبی برای گفتن در این مورد داشت و من نقل می کنم: "استاندارد طلا باعث می شود که قدرت خرید پول مستقل از تغییر جاه طلبی ها و آموزه های احزاب سیاسی و گروه های فشار باشد. این نقص استاندارد طلا نیست. این برتری اصلی آن است. "
همانطور که می توانید جمع آوری کنید ، در واقع طلا به دلایل اقتصادی جایگزین پول فیات شد.
شماره 3: پول فیات باعث ایجاد مشکل در مقیاس بزرگ می شود.
پول فیات تورمی است. قدرت خرید آن با گذشت زمان کاهش می یابد و تاریخ نشان داده است که این آنتروپی تقریباً به اندازه گرانش غیرقابل برگشت است.
Fiat Money تعداد معدودی را به قیمت بسیاری دیگر غنی می کند. اولین کسی که از پول جدید به ضرر لاتکومرها سود می برد.
علاوه بر این ، Fiat Money حباب های سوداگرانه و سوء استفاده های سرمایه را تقویت می کند که به بحران می رسد. به همین دلیل است که اقتصادها رونق و شلوغ می شوند.
پول فیات ایالت ها ، بانک ها ، مصرف کنندگان و بنگاه ها را به دام افتاده بدهی بیش از حد فریب می دهد. دیر یا زود وام گیرندگان خود را در یک سوراخ عمیق قرار می دهند و هیچ راهی برای بیرون رفتن ندارند.
پول فیات آسان است تا دولت بتواند ماجراهای و ماجراهای خود را تأمین کند. پول مفت؛آسان بیا ، راحت بروو دولت همچنان که هزینه های خود را ادامه می دهد ، رشد می کند.
با گسترش و شکوفایی دولت مانند علفهای هرز در یک باغ غیرمستقیم ، این رشد اقتصاد بازار آزاد را خفه می کند و باعث کاهش تولید و اشتغال می شود.
اکنون که می دانیم مشکل چیست ، بیایید ببینیم این برای آینده مالی ما چیست.
شماره 4: نرخ بهره پایین برای ماندن در اینجا است.
نرخ بهره در بسیاری از مناطق ارز در رکورد پایین قرار دارد.
بانک های مرکزی نرخ های کوتاه مدت را به صفر و حتی پایین تر کاهش داده اند ، در نتیجه بازده اوراق قرضه بلند مدت را پایین می آورند.
آنها این کار را به یک دلیل انجام دادند و به همین دلیل است که نرخ پایین بهره احتمالاً در اینجا برای ماندن است.
پول فیات مقصر این امر است. بانک های مرکزی چاره ای ندارند که اگر می خواهند پول فیات را جمع کنند تا کل سیستم را از بین ببرد ، پایین آمدن نرخ بهره را پایین بیاورند.
در غیر این صورت ، رونق فونی که با گسترش اعتبار و وام گرفتن با نرخ بهره پایین غیر طبیعی روبرو می شود ، خراب می شود.
بانک های مرکزی مطمئناً به معنای تجارت در هنگام پیشبرد سیستم پول فیات هستند ، زیرا جدیدترین بحران مالی و اقتصادی 2008/2009 به نمایش در می آید.
فدرال رزرو صنعت بانکی را با پایین آمدن نرخ بهره برای ثبت پایین و چاپ مقادیر زیادی پول ، سیاستی که آنها را کاهش می دهند ، وثیقه داد.
مهمتر از همه ، فدرال رزرو موفق شد نگرانی های بازیکنان بازار را در مورد پیش فرض وام کاهش دهد. سیلاب ها باز شدند ، اعتبار دوباره شروع به جریان کرد و سیستم پول فیات مسطح مجدداً مورد استفاده قرار گرفت.
پایین آمدن نرخ بهره تا زمانی که آنها به پایین صخره برسند آسان است ، اما محدودیت های اقتصادی و سیاسی باعث می شود که دوباره آنها را به عقب برگردانید.
شماره 5: شکار برای بازده باعث افزایش قیمت دارایی می شود.
هنگامی که نرخ بهره به پایین سنگ پایین می آید یا عمیق تر برای رفتن به زیر زمینی ، همه چیز کثیف می شود.
این زمانی است که سرمایه گذاران شروع به خداحافظی از بازارهای اوراق بهادار و سلام به دارایی های دیگر مانند سهام ، املاک و مستغلات و کالاها می کنند. و هنگامی که بیشتر خریداران شروع به بیل زدن به هر یک از این بازارها می کنند ، قیمت ها بالا می روند ، بالا می روند.
همانطور که قیمت سهام ، سهام را باد می کند ، بازده آینده آنها پایین می رود ، پایین ، پایین می آید. به عنوان مثال ، سناریویی را در نظر بگیرید که ارزش منصفانه بازار سهام 100 دلار باشد ، در حالی که در حال حاضر با آن 80 دلار معامله می شود.
اگر یک سیاست با نرخ صفر قیمت سهام را از 80 دلار به 90 دلار افزایش دهد ، بازده آینده از 25 به حدود 11 درصد کاهش می یابد.
اگر قیمت سهام بیشتر شود ، مثلاً 99 دلار ، بازده آینده تا 1 درصد کاهش می یابد.
اگر قیمت سهام از 100 دلار افزایش یابد ، بازده آینده منفی خواهد بود! به عبارت دیگر ، سهامداران حق داشتن حقوق صاحبان سهام را پرداخت می کنند! اگر بازده در بازارهای پیوند به قلمرو منفی مارپیچ شود ، این نوع ارزیابی بیش از حد ممکن است رخ دهد.
هنگامی که تمام قیمت دارایی ها به همان اندازه تورم شود ، سیستم پولی نامعقول فیات در نقطه اوج بین تورم و تورم قرار می گیرد.
تورم - رژیم افت قیمت - از ماهیت نامشخص سیستم پول فیات رونمایی می کند تا همه ببینند. و بنای تولید و اشتغال که بر روی پول فیات ساخته شده است ، سقوط می کند ، که ناشی از تورم است.
شماره 6: بانکهای مرکزی برای جلوگیری از فروپاشی سیستم پول فیات اقدامات سختی انجام می دهند.
از بانکهای مرکزی می توان انتظار داشت که در تلاش های نجات خود برای حفظ سیستم پول فیات ، همه چیز را پشت سر بگذارد.
به عنوان مثال ، بانک مرکزی اروپا (ECB) را در نظر بگیرید. این نرخ بهره بازار را سرکوب می کند و پول جدیدی را برای جلوگیری از پیش فرض بانکها و ایالت ها در پرداخت های خود چاپ می کند.
در حقیقت ، عمل اخیر بانک مرکزی اروپا در خرید اوراق قرضه در واقع می تواند برای راه اندازی یک ماشین چاپ عظیم پول باشد. در اینجا چرا:
سپرده های یک شبه در بانک های یورو در حال حاضر به حدود 5. 6 تریلیون یورو می رسد. با این حال، ذخایر نقدی بانک ها فقط 844 میلیارد یورو است. این به ما میگوید که شکاف مالی بزرگی در حدود 4. 8 تریلیون یورو دارند.
اگر بانک مرکزی اروپا مصمم باشد که شکاف تأمین مالی را ببندد (در نتیجه به طور مؤثر بانک ها را در برابر افزایش سپرده ها مصونیت می دهد)، ممکن است مجبور شود معادل حدود 50 درصد از کل اوراق قرضه دولتی موجود منطقه یورو را به پول تبدیل کند.
نیازی به گفتن نیست که QE بانک مرکزی اروپا نوید خوبی برای قدرت خرید داخلی و خارجی یورو نیست.
بنابراین، آیا ECB مایل است در صورت لزوم تمام موانع را کنار بگذارد؟مطمئناً اینطور به نظر می رسد; حتی پول هلیکوپتر نیز به عنوان یک گزینه به نظر می رسد. این روزها، این ایده که یک بانک مرکزی پول جدید صادر کند و آن را به کسی یا دیگران - مصرف کنندگان، شرکت ها، بانک ها یا ایالت ها - بدهد، دیگر چندان مضحک به نظر نمی رسد.
ممکن است از خود در مورد تدارکات آن بپرسید: چگونه این همه پول نقد را پراکنده می کنید؟خوب، چندین راه برای گردش پول هلیکوپتر وجود دارد. اولین چیزی که به ذهن می رسد انداختن اسکناس های تازه چاپ شده از هلیکوپتر است که منشا این اصطلاح را توضیح می دهد.
یکی دیگر از گزینههای خوشایند دیگر این است که مثلاً با مکدونالدز، همبرگر را در اسکناسهای 20 یورویی بپیچند و هر کدام را به قیمت 2 یورو بفروشند.
بانکهای مرکزی همچنین میتوانند تصمیم بگیرند که نرخهای بهره را بیشتر به محدوده منفی برسانند. البته، آنها باید استفاده از پول نقد را منع کنند، یا آن را کاملاً ممنوع کنند تا این کار عملی شود.
و همه نشانه ها می گویند که ما در حال حاضر به آن سمت می رویم.
بانکهای مرکزی نیز با قراردادهای سوآپ نقدینگی، سیستم پول فیات را تقویت میکنند.
این یک معامله متقابل است که در آن بانکهای مرکزی به یکدیگر پول قرض میدهند – در صورت نیاز، در مقادیر عملاً نامحدود.
در اینجا نحوه کار این است. فرض کنید فدرال رزرو 100 دلار سپرده به بانک مرکزی اروپا می دهد. سپس فدرال رزرو این مبلغ را در ستون سمت راست ترازنامه خود وارد می کند و بانک مرکزی اروپا سپرده 100 دلاری را در ستون سمت چپ ترازنامه خود وارد می کند.
برای متعادل کردن دفاتر، بانک مرکزی اروپا یک سپرده یورو به فدرال رزرو اعطا می کند (در سمت راست ترازنامه بانک مرکزی اروپا ثبت شده است)، در حالی که فدرال رزرو سپرده یورو را در سمت چپ ترازنامه خود نشان می دهد.
و با آن، بانک مرکزی اروپا اکنون می تواند به بانک های یورویی نیازمند دلار آمریکا وام دهد.
در اکتبر 2013 ، فدرال رزرو ، بانک مرکزی اروپا ، بانک ژاپن ، بانک انگلیس ، بانک کانادا و SNB توافق های مبادله نقدینگی خود را دائمی کردند. و بانک مردم چین با ثبت نام برای توافق های مبادله نقدینگی بیشتر ، با اشتیاق وارد این عمل شد.
این توافق نامه ها پیامدهای جدی دارند.
در صورتی که این امر از نظر سیاسی مطلوب تلقی شود ، بانک های مرکزی اکنون در شرایطی هستند که هرگونه اعتباری را در سیستم بین المللی بانکی یا مالی بین المللی کنند.
شاید مهمتر از همه ، با این حرکت بانکهای مرکزی اتحادیه ای را ایجاد کرده اند که در آن می توانند همکاری و هماهنگی از نزدیک خود را در بین خود داشته باشند ، از این طریق راه را به سمت یک سیاست پولی در جهان مجزا هموار می کنند.
لازم به ذکر است که این امر می تواند یک قوطی کرم را باز کند که مانند جهان هرگز ندیده است؟پس انداز و سرمایه گذاران دلیل خوبی برای ترس از دیکته های یک سیاست جهانی تورم دارند که از آن نه پناه و فرار وجود دارد.
شماره 7: طلا در حال حاضر یک ارز کم ارزش است.
قرار دادن یک ارزش منصفانه بر قیمت طلا بسیار دشوار است. یکی از راه های پرداختن به مسئله ارزیابی ، بررسی رابطه بلند مدت بین قیمت طلا و عوامل تعیین کننده آن است.
ما می توانیم قیمت طلای امروز را با سابقه بلند مدت آن مقایسه کنیم تا ارزیابی کنیم که آیا طلا در این زمان زیر ، بیش از حد یا نسبتاً ارزشمند است.
البته تعداد زیادی از عوامل بر قیمت طلا تأثیر می گذارند.
برای مثال ، انتظار می رود افزایش تولید جهانی باعث افزایش قیمت طلا شود زیرا درآمدهای بالاتر باعث افزایش تقاضا می شود و در نهایت از عرضه طلا فراتر می رود.
علاوه بر این ، افزایش مبلغ پول در گردش نیز می تواند قیمت طلا را بالا ببرد و نرخ بهره را افزایش دهد تا قیمت را پایین بیاورد.
تورم همچنین باید قیمت طلا را به سمت بالا بفرستد.
اگر سهام افزایش یابد ، قیمت طلا باید متوقف شود. اگر ریسک اعتباری صعود کند ، باید قیمت طلا نیز باشد.
این نمودار قیمت واقعی و همچنین تخمین زده شده از طلا (USD/OZ) را از ژانویه 1971 تا آوریل 2016 نشان می دهد ، بر اساس سه عامل تخمین زده می شود: سهام پول ایالات متحده M2 ، گسترش اعتبار ایالات متحده و فدرال تنظیم شده تورمنرخ صندوق
خط زرد نشان دهنده قیمت واقعی و خط قرمز قیمت تخمینی است. منطقه خاکستری در اطراف قیمت تخمینی یک خطای استاندارد رگرسیون را نشان می دهد.
همانطور که این معادله نشان می دهد، قیمت فعلی طلا در حدود 1. 250 دلار در اونس در واقع کمتر از سطح بلندمدت خود است که به حدود 1. 420 دلار در اونس می رسد. به عبارت دیگر، طلا به هیچ وجه گران نیست اگر از دریچه این تمرین ببینیم که نمای طولانی را نشان می دهد. در واقع قیمت طلا پتانسیل صعودی دارد.
نتیجه
خانمها و آقایان، ما در جهانی زندگی میکنیم که توسط پول فیات اداره میشود. این بدان معناست که سرمایهگذاران چارهای ندارند جز اینکه پوزخند بزنند و رونق و رکود را تحمل کنند. موری روثبارد، اقتصاددان آمریکایی، تشبیهی روشن و با طراوت برای عصاره ای داشت که این ناله قدیمی خسته را در جریان نگه می دارد:
مانند دوپینگ مکرر یک اسب، رونق در راه خود و پیش از وقوع اجتناب ناپذیر آن با دوزهای مکرر و تسریع کننده محرک اعتبار بانکی حفظ می شود. تنها زمانی است که انبساط اعتبار بانکی باید در نهایت متوقف شود یا به شدت کاهش یابد ... در نهایت با رونق مواجه می شود. هرچه رونق بیشتر ادامه یابد، سرمایهگذاریهای نادرست بیشتری که باید حذف شوند، و تعدیلهایی که باید انجام شود، دردناکتر میشود.»
طلا نه تنها ابزار نهایی پرداخت است. این همچنین یک خط دفاعی در برابر شرارت های پول فیات است. همانطور که آقای گرینسپن چند سال پیش به وضوح بیان کرد: «طلا هنوز نشان دهنده بهترین شکل پرداخت در جهان است. پول فیات در حالت افراطی توسط هیچ کس پذیرفته نمی شود. طلا همیشه پذیرفته شده است.
نگه داشتن طلا به عنوان بخشی از سبد ارزی شما یک چیز است. اما آیا این تنها چیزی است؟
خوب، سرمایهگذار باهوش میخواهد بازده واقعی مثبتی از سرمایه به دست آورد - بهویژه با توجه به اثرات تورمی پول فیات و محیط متلاطم اقتصادی.
با سرمایه گذاری در شرکت های خوب می توان بازده واقعی مثبت سرمایه را به دست آورد. یعنی با خرید سهام خوب.
به سهم خودم، همیشه اجازه میدهم سخنان حکیمانه بنجامین گراهام مرا راهنمایی کند. او گفت: "سرمایه گذاری زمانی هوشمندانه تر است که بیشتر جنبه تجاری داشته باشد."
اما هر شرکتی این کار را نخواهد کرد. شما می خواهید در شرکت های بزرگ با مدل های تجاری که در برابر تورم مقاوم هستند سرمایه گذاری کنید.
شرکت های بزرگ قدرت قیمت گذاری دارند. آنها میتوانند هزینههای ورودی بالاتری را به قیمت محصولات خود تحمیل کنند و از این طریق حتی در مواقع تورم و آشفتگی اقتصادی، بازدهی واقعی مثبتی از سرمایه کسب کنند.
البته باید حتما با قیمت مناسب خرید کنید. حتی بهترین سهام شرکت ها نیز اگر با قیمت بسیار بالا خریداری شوند، سرمایه گذاری مناسبی نخواهند بود.
علاوه بر این ، خرید سهام خوب با قیمتی که بسیار پایین تر از ارزش ذاتی آنها باشد ، به سرمایه گذار حاشیه ایمنی می دهد - که این خطر را کاهش می دهد.
در حالی که من آشپزی خودم را می خورم ، بگذارید ذکر کنم که در دسامبر 2012 شریک زندگی من ماتیاس ریچرت و من یک صندوق سرمایه گذاری راه اندازی کردیم که به عنوان مشاور اقتصادی به آن عمل می کنم.
صندوق ما در شرکتهای خوب با مدل های تجاری مقاوم در برابر تورم سرمایه گذاری می کند و یک سبد متمرکز را اداره می کند.
ما طلا را به عنوان ارز می بینیم و وقتی می خواهیم نقدینگی را حفظ کنیم ، آن را به عنوان بخشی از دارایی های نقدی خود می دانیم.
من به اصولی که تصمیمات سرمایه گذاری ما را راهنمایی می کند ، اعتماد به نفس زیادی دارم. آنها سالم و آزمایش شده هستند و به سرمایه گذاران ما این فرصت را می دهند که از آشفتگی های پیش رو توسط فیات پول استفاده کنند.< SPAN> علاوه بر این ، خرید سهام خوب با قیمتی که بسیار پایین تر از ارزش ذاتی آنها باشد ، سرمایه گذار را با حاشیه ایمنی فراهم می کند - که خطر را کاهش می دهد.